بيا ره توشه برداريم

قدم در راه بگذاريم

كجا ؟ هر جا كه پيش آيد

بدانجايي كه مي گويند خورشيد غروب ما

زند بر پرده ي شبگيرشان تصوير

بدان دستش گرفته رايتي زربفت و گويد : زود

وزين دستش فتاده مشعلي خاموش و نالد دير

كجا ؟ هر جا كه پيش آيد

به آنجايي كه مي گويند

چوگل روييده شهري روشن از درياي تر دامان

و در آن چشمه هايي هست

كه دايم رويد و رويد گل و برگ بلورين بال شعر از آن

و مي نوشد از آن مردي كه مي گويد

چرا بر خويشتن هموار بايد كرد رنج آبياري كردن باغي

كز آن گل كاغذين رويد ؟