حرف های ما هنوز ناتمام تا نگاه میکنی وقت رفتن است باز هم همان حکایت همیشگی پیش از آن که با خبر شوی لحظه عظیمت تو نا گزیر میشود آه ای دریغ و حسرت همیشگی ناگهان چقدر زود دیر میشود .
+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و ششم مهر ۱۳۸۶ ساعت 14:56 توسط افسانه
|
تسنیم یعنی تشنه ای که با سیراب شدن از چشمه های نور و یقین به معرفت الهی میرسد
. منو درگیر خودت کن تا جهانم زیرو رو شه تا سکوت هرشب من با هجومت روبرو شه
بي هوا بدون مقصد سمت طوفان تو مي رم منو درگير خودت کن تا که آرامش بگيرم
با خيال تو هنوزم مثل هر روز و هميشه هر شب حافظه ي من پر تصوير تو مي شه
با من غريبگي نکن با من که درگير توام چشماتو از من بر ندار من مات تصوير توام
تو همين جايي هميشه با تو شب شکل يه روياست آخرين نقطه ي دنيا تو جهان من همين جاست
تو همين جايي و هر روز من به تنهاييم دچارم منو نزدیک خودم کن تا تو رو يادم بيارم
با خيال تو هنوزم مثل هر روز و هميشه هر شب حافظه ي من پر تصوير تو مي شه
با من غريبگي نکن با من که درگير توام چشماتو از من بر ندار من مات تصوير توام